- بن بویین
قرار گرفتن، در جایی ماندن و بند شدن
معنی بن بویین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(بَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان ریگان، بخش فهرج شهرستان بم. سکنۀ آن 322 تن. آب آن از قنات و محصول آن خرما و غلات و حنا است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ناپدید شدن
روییدن سبز شدن
بی اندازه ناراحت شدن، از کوره در رفتن
راست و محکم شدن، صاف شدن
فاسد شدن، فاسد شدن تخم مرغ
تباه شدن خوشه ی شالی پس از شکستن ساقه، زرد شدن ساقه ی شالی
تباه شدن، مزه گس داشتن، ناتوان شدن، کنفت شدن
گرفتگی و خشک شدن گردن، گرفتگی ریه در اثر سرماخوردگی
زخمی شدن بخشی از بدن بر اثر ساییده شدن با قسمت دیگر بدن
شخم شدن، از کار افتادن گرمابه یا آسیاب، کچل شدن
ساییده شدن سم و ناخن اسب
گل اندود شدن، گل و لای شدن زمین
گم شدن
له شدن، درهم کوبیده شدن، دولاشدن، خم شدن، پهن شدن
به سر رسیدن، به پایان آمدن، سیر شدن
گذشتن، رد شدن
رو شدن، برملا شدن
چیره شدن، بیماری و زخمی که بر انسان چیره شود و با درمان
درگیر شدن، جلوی راه کسی سبز شدن
اصابت کردن، به هدف خوردن، شالوده ریختن، ته گرفتن غذا، نشستن برف بر زمین، بلند کردن، شالوده ریختن، اصابت کردن، به هدف خوردن، شالوده ریختن
یکه خوردن، جست و خیز کردن
بالا و پایین پریدن، جست و خیز کردن، نوعی بازی
روشن شدن آتش
پهن شدن، گسترده شدن، تنک شدن، کم پشت شدن زراعت
کینه جو شدن، دشمنی کردن
یک جا قرار گرفتن، متصل به جایی گشتن، تحمیل شدن به کسی جهت
بدجنس شدن، خل و دیوانه شدن، عصبانی شدن و ایراد بی مورد گرفتن
گرد آمدن، جمع شدن
زیاد شدن
مخفف خفه شدن، خود را در پناه چیزی پنهان کردن و مخفی شدن
دیر شدن، از وقت گذشتن
کوفته شدن بدن
برخاستن نرینگی، حالت نعوظ، سرمست شدن